نارفــــــــــــــــــــیق

آنچه عقــــــــــــــاب را پیر می کند...پرواز زاغهای بــــــی سروپاســــــــــت ....

نارفــــــــــــــــــــیق

آنچه عقــــــــــــــاب را پیر می کند...پرواز زاغهای بــــــی سروپاســــــــــت ....

من عقابم و زاغ های بی سرو پا دارن پیرم میکنن

بعد چند سال بودن تو بلاگفا مجبور شدم کوچ کنم و دل بکنم

زندگیه واقعی هم همینطوره گاهی باید کوچ کرد حالا یا به بلاگ یا هرجای دیگه

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۰/۱۵
    11
  • ۹۴/۰۹/۲۸
    10
  • ۹۴/۰۹/۰۹
    9
  • ۹۴/۰۹/۰۸
    8
  • ۹۴/۰۹/۰۶
    7
  • ۹۴/۰۹/۰۲
    6
  • ۹۴/۰۸/۱۱
    5
  • ۹۴/۰۸/۰۳
    4
  • ۹۴/۰۷/۲۹
    3

ثابت

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

میدونم که خواننده ی خاموش زیاد دارم ... میدونم دوستای خیلی خوب زیاد دارم ... ولی من تصمیمم رو گرفتم ...

به خودم میگم دختر جان تو که برای کامنت جمع کردن و دلسوز خواستن و راهکار خواستن و اینجور چیزا پست نمیزاری پس چرا داری حرفاتو پخش و پلا میکنی ؟؟؟ بخاطر همین تصمیم گرفتم رمزی بنویسم ... هدفم از نوشتن فقط و فقط تخلیه شدن بود همین و خواهد بود ... حرفایی که باید بگم  باید بگم تا کمی روحم اروم بگیره ... روحی که خیلی وقته مرده ... عین فاتحه بود برام اینجا البته هنوزم هست ..

من نمیخوام محکم باشم نمیخوام از قضاوت شدن نترسم من میترسم من خیلی وقته از همه چیز میترسم و زود ناراحت میشم زود دلم میگیره ... دست خودم نیست منو ببخشید

من مثل همیشه پیش همتون هستم :)

+لطفا رمز نخواهین چون رمزو فقط میخوام بدم دست خدا ... اونه که باید بخونه اونه باید بدونه یکی زیر اسمونش چقد دلش گرفته ... اونه که باید برام مرحم باشه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۳
میگرن ...

نظرات  (۷)

امیدوارم این آرامش همراه با ی عالمه خوشی و شادی خیلی زود سراغت بیاد
پاسخ:
منم امیدوارم اوا جان

چه بد :(

شرمنده تم ... خودت میدونی که من بی تقصیر بودم و چون هردوتون از دوستام بودید

خیلی محترمانه جواب دادم که هم فاطمه قضیه رو بگیره هم تو ناراحت نشی

شرمنده،ببخشید :|

پاسخ:
میدونم عزیزم ...
بیخیال

آخه طاهره جان چی شد یهو این تصمیمو گرفتی ؟؟

کسی چیزی بهت گفته؟؟؟

نمی دونم حس می کنم یه نفر اومده زخم زبون زده بهت

کاش پستاتو رمزی ننویسی

من از بلاگفا همراهیت می کنم

مطمئن باش اگه مثلا از 30 تا خواننده 2 نفر هم واسه آرامش و خوشبختیت دعا کنه موج ِ مثبتش به زندگیت برمیگرده ..

امیدوارم روزی برسه که غم تو دلت جا نگیره دوستم.

پاسخ:
نه ولی من خیلی زودرنج شدم نیلوفر خیلی ....
تقریبا دوساله دارم مینویسم اگه موج مثبت میخواست کاری کنه تابحال شده بو ....
ممنونم
۲۳ آذر ۹۴ ، ۲۰:۵۸ دختر همساده
:((((
میگرن جانم اینجوری نگو..
خدا که همیشه هست و به احوال بنده هاش آگاهه اما وقتی میدونی کسایی که هستن که حرفاتو میخونن و براشون مهمی حسیه که فوق العاده است..




*مرهم
پاسخ:
اره هست ولی خب قراره فقط منو نگاه کنه ...
اره صد در صد اینجوریه ولی خب ....
ببخشید اگه با اظهار نظر و راهکار اذیتت کردم.
پاسخ:
نه لیلاجان این حرفو نزن  خدا نکنه قضیه اصلا وبلاگ خودم نیست . من ازت خیلی ممنونم که وقت میزاشتی و میخوندیم ...

پستاتم رمزی کردی :| سر همین ماجرا که وبلاگ من پیش اومد؟؟

ولی درکت میکنم،میدونم که از قضاوت خوشت نمیاد

منم میدونم همه ی اون حرفا رو برای روشن کردن من زدی و بعد به عنوان درددل

اشکال نداره عزیزم،خودتو ناراحت نکن ... دنیای مجازی ام سختیای خودشو داره

همینجا جواب بده میام میخونم

پاسخ:
نود درصد اره ارزو ... دیگه طاقت قضاوت شدن ندارم راستش قبلا هم پیش اومد بود البته بلاگفا اینجا نه هنوز ولی خب من اون موقعها محکمتر بودم ..الان واقعا کم میارم خیلیی زود جوش میارم و عصبی میشم کلا تو زندگی واقعیمم همینطوریم مطمئنم حاضرم بگم 100 درصد اگر برم پیش دکتر تو بخش اعصاب و روان بستری بشم ... خیلی حالم داغونه خیلی ....
ولی بعضیا نمیخوان بفهمن تو شرایط کسایی دیگه نیستن و وقتی از دل کسی خبر ندارن اظهار نظر نکنن و اخرشم وقتی ادم جواب محترمانه و قانع کننده بدون توهین پرخاش میده بشنوه محکوم کردش :| راستش دیگه حوصله حرف شنیدن ندارم  دیگه ظرفیت اینجا سختی کشیدنم ندارم .. دنیای واقعیمو نمیتونم حذف کنم یک عده رو اینجا که میتونم کاری بکنم که دلم نگیره ...


سلام ممنون بابت پست ثابت.بمنم سر بزنید.ممنون
پاسخ:
:|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی